باغبانی مشغول هرس کردن درختان باغی بود که شیوانا را در حال عبور دید .
خودش را به او را رساند و گفت :
استاد گرامی ، کمکی از شما میخواهم . مدتی است که ازدواج کرده ام و به همسرم علاقمند هستم و با هم زندگی خوبی را شروع کرده ایم .
اما چند خصوصیت اخلاقیم ناخواسته باعث رنجش شده و او را از من دور میکند. من تحمل دیدن ناراحتیش را ندارم اما نمیدانم با این افکار و رفتار خود چه کار کنم .
وقتی از چیزی عصبانی میشوم، چشمم را می بندم و حرفهایی میزنم که نباید بزنم .
زمانی که از کسی می رنجم ، دیگر نمی توانم با او مثل قبل باشم .
و وقتی درباره ی مسئله ای تصمیمی می گیریم ، ترس از آینده مانع میشود که برای رسیدن به هدف تعیین شده قدمی بردارم .
شیوانا دستی به شانه ی مرد جوان زد و گفت :
این که متوجه شدی چه چیزی در وجودت نیازمند تغییر است ، قابل تقدیر است.
به تو میگویم برای این تغییر چه کار کنی .
جایگزین کن !
این واکنشها در مقابل آدمها، مکانها و وقایع گذشته، حال و آینده زمانی ظاهر میشود که انتظارات ما از آنها برآورده نشود.
و اما راه حل رهایی از آنها این است :
پذیرش را جایگزین رنجش
عشق را جایگزین عصبانیت
ایمان را جایگزین ترس کن.
زن و شوهری که بعد از چندسال زندگی مشترک هنوز بچه دار نشده بودند، پیش شیوانا رفتند .
زن گفت : ما زوجی خوشبخت و سلامت هستیم و سعی داریم زندگی خود را با وجود فرزندانمان شیرین تر کنیم .
ولی کائنات نسبت به دعاهای ما بی توجه است و خواسته ی ما را بعد از این سالها اجابت نکرده است.
مرد ادامه داد : جناب شیوانا، ما سعی کرده ایم هر کار خیری که از دستمان بر می آید انجام دهیم تا جوابش را از کائنات بگیریم و با وجود بچه هایمان رنگ زندگی ما عوض شود اما چنین نشده است .
چرا همسایه ما ۶ بچه دارد و از داشتن این تعداد فرزند گلایه مند است در حالی که ما در آرزوی یکی از آنها هستیم ؟!
مگر چه کار نادرستی انجام داده ایم که سزاوار این تنبیه هستیم ؟
شیوانا در جوابشان گفت :
عزیزانم ، امید داشتن برای ادامه ی زندگی ضروری است اما اگر آن را وابسته به امر دیگری کنید ، نتیجه نخواهید گرفت .
دنیا و آنچه دروست با ما نه دشمن است و نه دوست .
کاری را انجام دهید که از ته دل به آن ایمان دارید و با عشق زندگی خود را ادامه دهید . نورامید از گرمای عشق ، به دلتان خواهد تابید .