باغبانی مشغول هرس کردن درختان باغی بود که شیوانا را در حال عبور دید .
خودش را به او را رساند و گفت :
استاد گرامی ، کمکی از شما میخواهم . مدتی است که ازدواج کرده ام و به همسرم علاقمند هستم و با هم زندگی خوبی را شروع کرده ایم .
اما چند خصوصیت اخلاقیم ناخواسته باعث رنجش شده و او را از من دور میکند. من تحمل دیدن ناراحتیش را ندارم اما نمیدانم با این افکار و رفتار خود چه کار کنم .
وقتی از چیزی عصبانی میشوم، چشمم را می بندم و حرفهایی میزنم که نباید بزنم .
زمانی که از کسی می رنجم ، دیگر نمی توانم با او مثل قبل باشم .
و وقتی درباره ی مسئله ای تصمیمی می گیریم ، ترس از آینده مانع میشود که برای رسیدن به هدف تعیین شده قدمی بردارم .
شیوانا دستی به شانه ی مرد جوان زد و گفت :
این که متوجه شدی چه چیزی در وجودت نیازمند تغییر است ، قابل تقدیر است.
به تو میگویم برای این تغییر چه کار کنی .
جایگزین کن !
این واکنشها در مقابل آدمها، مکانها و وقایع گذشته، حال و آینده زمانی ظاهر میشود که انتظارات ما از آنها برآورده نشود.
و اما راه حل رهایی از آنها این است :
پذیرش را جایگزین رنجش
عشق را جایگزین عصبانیت
ایمان را جایگزین ترس کن.